زنانشان چنيناند ايرانيان
چگونند گردان و جنگاوران؟
(فردوسي)
«فروهرهاي زنان پاکدين همهي
سرزمين ها را ميستاييم»
بار ديگر آمدهايم تا نوايي دلاويز را از ساز خوش آهنگ آيين هاي ايراني برآريم و سرود پيوندهاي ديرينه و چکامهي مهر به مام ميهن را سر دهيم که از فراسوي هزاره ها از غم شکستن فرزندانش، خونين جگر گشته و آغوش گلگونش نيز کفن هزاران سرباز جان فشانده در راه مادر . . . .
اين اوراق پيشکشي است به تمامي دوشيزگان و بانوان فرهيختهي ايراني که به فرزندان امروز و آيندهي اين بوم و بر، آموزه ي جوانمردي و ايمان ميآموزند.
***
پيشکش به بانوان پژوهشگر :
ژاله آموزگار، کتايون مزداپور، مهشيد ميرفخرايي، زهره زرشناس، رقيه بهزادي، بدرالزمان قريب، شهلا لاهيجي، مهرانگيز کار، شيرين بياني، پوران فرخزاد، توران شهرياري، و شيرين عبادي.
پيشکش به روان درخشندهي شيرزنان انديشه ورز :
فروغ فرخزاد، پروين اعتصامي، قمرالملوک وزيري، ملکه ملک زاده بياني(باستان شناس)
***
و پيکش به روان و فروهر تابناک نياکان :
فرانک(مادر فريدون)، شهرناز و ارنواز(خواهران جمشيد)
تهمينه(همسر رستم، مادر سهراب)، رودابه(همسر زال، مادر رستم)
فرنگيس و منيژه(دختران افراسياب)، گردآفريد(دختر هژير)، بانوگشسب(دختر رستم)، پوروچيستا(= پئوروچيستا=(دارندهي) بسيار دانش، پُر دانش – نام دختر اشوزرتشت)، گردويه، کتايون(دختر امپراتور روم – همسر گشتاسب شاه)، هماي چهرآزاد
به روان درخشندهي :
ملکه دينک، ملکه پوران دخت، ملکه آذرميدخت، ملکه آتوسا(= هئوتسيا)، ملکه کاساندان(همسر کوروش)، ملکه رودومنا(دختر کوروش)، ملکه روشنک(= رئوخشنه = روکسانا)، ملکه پاريزاتيس (= پري زاد)، ملکه پانته آ، ملکه آرتميس(نخستين زن درياسالار)
***
و درود بر يک آه هزار ساله،
که از نهاد يک بانوي دردمند برآمد
و از لرزشش، کاخ ستم فرو ريخت :
زينب (س)
و مادرش، بانويي شگفت انگيز :
فاطمهي زهرا(س)
***
پيشکش به روان دردآلود و چهرهي
خونين دختري که در بامداد يک حقيقت،
شامگاه تنش را درهم دريدند.
به آن جان باخته ي معصوم
که نامردان از نامش مي هراسند :
«غزاله علي زاده»(نويسنده)
***
پيشکش بر روان تابناک و مينوي مهر تمامي زنان بي همتاي ايران که در کنار مرد ايراني در روند هزاره ها بر اين کهن بوم زيستند، ستم ها را تاب آوردند، بر خود باليدند و زايندگي و بالندگي را به ما آموختند:
آن چه را مردان شرف کردند نام
معنياش يک حرف باشد والسلام
اين شرف تعظيم ناموس «زن» است
آن که دل را جان و جان را مأمن است
جوهر شمشير مرد است اين شرف
آزمون صد نبرد است اين شرف
«عصر ما اين رشتهي قدسي گسيخت
اين شراب ذوق را بر خاک ريخت»(استاد خليل ا... خليلي)
سپندگاه، سپند باد.
ايدون باد
:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10