نامه منسوب به چارلی چاپلین برای دخترش.
دخترم جرالدین!
پدرت با توحرف می زند! شا ید شبی درخشش زیباترین الماس این جهان تو را بفریبد. آن شب است که این الماس، آن ریسمان نااستوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. روزی که چهره یک اشراف زاده بی بند و بار تو را فریب دهد آن زمان، بندبازی ناشی خواهی بود. بندبازان ناشی همیشه سقوط می کنند. از این رو دل به زر و زیور مبند. بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه ما می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی با او یکدل باش و به راستی او را دوست بدار.
دخترم!
هیچ کس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد که دحتری ناخن خود را به خاطر آن عریان کند. برهنگی بیماری عصر ماست. به گمان من تو باید مال کسی باشی که روحش را برای تو عریان کرده است.
جرالدین دخترم!
با این پیام نامه ام را پایان می بخشم «انسان باش زیرا گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.»
بسياري چارلي چاپلين را تنها يك كمدين موفق مي دانند حال آنكه او در طول زندگاني خود در زمينه موسيقي نيز استعداد فراواني از خود نشان داد. ساخت موسيقي فيلم كار عادي وي بود و توانست در مجموع موسيقي 23 فيلم را به پايان برساند. در توانايي ساخت موسيقي چاپلين همين بس كه موسيقي فيلم لايم لايت ساخته چالين در سال 1972 برنده جايزه اسكار شد.
چارلي اسپنسر چاپلين مهمترين و تاثيرگذارترين شاگرد مك سنت و فرزند يك نمايشگر تالارهاي محلي موسيقي انگليسي به نام جرالدين چاپلين (بازيگر)، كودكي خود را در صحنه هاي سرگرم كننده تفريحي گذرانده بود. تصوير او از جهان، همچون چارلز ديكنز و د.و.گريفيث، كه شباهت زيادي به هر دو داشت، با هر فقير و تنگدستي دوران خردسالي و جواني رنگ آميزي شده بود و در طول عمر همدردي عميق خود را نسبت به تنگدستان حفظ كرد.
در 1913، هنگامي كه با دستمزد صد و پنجاه دلار در هفته در كمپاني كي استون استخدام شد، يك بازيگر سيار نمايشهاي وودويل امريكايي بود. در نخستين فيلمي كه به نام در تلاش معاش (1914) براي مك سنت بازي كرد، نقش يك شيك پوش تيپيك انگليسي به او محول شد، اما با فيلم دومش، مخمصه ي غريب مبيل (1914) كاركتر و هيات ظاهري يك ولگرد كوچولو را معرفي كرد؛ كاركتري كه بعدها اورا شهره ي آفاق ساخت و به يك نماد جهاني سينمايي از يك فرد عامي در دوران ما بدل كرد.
چاپلين در كمپاني كي استون در سي و چهار فيلم كوتاه و شش حلقه يي داستاني با عنوان رمانس ناكام تيلي (1914) به كارگرداني مك سنت بازي كرد و كاراكتر اين دلقك ريزنقش محزون را به تدريج پرورش داد؛ شخصي با كفشهايي كه برايش بزرگ بودند، شلواري گشاد و كتي تنگ كه كلاه لبه دار دربي بر سر مي گذاشت. اما قريحه ي چاپلين براي سبك ظريفتري ساخته شده بود و نه كمدي هايي با ضرباهنگ ديوانه وار كي استون، بنابرين در 1915 قراردادي براي ساختن چهارده فيلم كوتاه دو حلقه يي با كمپاني اساني، با دستمزد هفته يي 1250 دلار، كه در آن زمان دستمزد كلاني بود، بست او اين فيلمها و فيلمهاي بعدي خود را، جلاي بيشتري داد.
شخصيت پردازي درخشان او، همراه با حركات پانتوميم كه چارلي تبحر بي مانندي در آن داشت، از ولگرد كوچولو انساني ساخت كه با جهان پيرامون خود بكلي بيگانه است بهترين فيلمهايي كه چاپلين در كمپاني اساني ساخت: ولگرد ،شغل ، بانك ، شبي در نمايش. اين فيلمها را در سال 1915 ساخت. اين فيلمها چندان مورد استقبال قرار گرفتند كه سال بعد در خواست هفته اي ده هزار دلار به اضافه پيش پرداختي معادل 150000 دلاري پس از امضاي قرارداد براي ساختن 12 فيلم براي كمپاني ميو چوال را كرد.
بهترين فيلمهاي او در كمپاني ميوچوال عبارتنداز: بازرس فرودگاه 1916، مامور آتش نشاني 1916، ساعت يك صبح 1916، سر سره بازي 1916، سمساري 1916، خيابان اوباش 1917، مهاجر 1917، ماجراجو 1917، چارلي از اين فيلمها آثاري به ياد ماندني به وجود آورد. همچنين اورا به شهرت جهاني رساند و براي اولين بار استعداد درخشانش را آشكار كردند.
ابندگان طلا شاخص ترين اثر چارلي چاپلين بود كه هنوز هم مانند سال 1925 مورد علاقه مردم است. چاپلين شخصاً آن را بر ديگر فيلمهايش ترجيح مي داد. در فيلم بعدي خود به نام سيرك 1928، آن ولگرد كوچولو به فكر دلقك شدن مي افتد.
فيلمي صامت با ساختاري زيبا كه در جريان ناطق شدن سينما ساخته شد و درمراسم اُسكار همان سال (1929) در رشته هاي: بهترين فيلمنامه، بازيگري، كارگرداني و بهترين فيلم (تهيه كنندگي) را برد و اين اُسكار ها را به فيلم خود تخصيص داد. چالين در جريان ساختن اين فيلم درگير دادگاه طلاق از همسر دومش بود و متهم به اهانت از جانب اخلال گرايان مذهبي بود چنان كه نزديك بود خودكشي كند.
:: بازدید از این مطلب : 739
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12